مطالب علمی و تاریخی

مطالب علمی و تاریخی

بروزترین سایت علمی و تاریخی
مطالب علمی و تاریخی

مطالب علمی و تاریخی

بروزترین سایت علمی و تاریخی

ماه

ماه «نشانهٔ نجومی: ☾»، تنها قمر طبیعی سیارهٔ زمین و پنجمین قمر طبیعی بزرگ در منظومه خورشیدی در میان ۱۷۳ ماه موجود در این منظومه است. قطر کره ماه یک‌چهارم کره زمین است و هیچ سیاره دیگری در منظومه خورشیدی، نسبت به اندازهٔ خود ماهی به این بزرگی ندارد.
انسان‌ها از قدیم از کره ماه و چرخش منظم آن برای گاهشماری، به‌ویژه در کشاورزی، بهره می‌گرفتند، مسافران و دریانوردان نیز از نور و حضور ماه برای جهت‌یابی و ناوبری استفاده می‌کردند؛ ماه هم‌چنین در اسطوره‌های اقوام حضور زیادی دارد و در برخی فرهنگ‌ها حتی آن را به عنوان یک ایزد پرستش می‌کرده‌اند. گرانش (جاذبه) ماه باعث به‌وجود آمدن جزر و مد آب‌های کره زمین می‌شود و گرانش کره ماه هم‌چنین باعث باثبات ماندن محور گردش زمین به‌دور خود می‌شود که در صورت عدم وجود ماه، انحراف محوری زمین مرتبا تغییر می‌کرد و این امر باعث آشفته شدن آب و هوا و فصل‌ها در زمین می‌شد.

شکل گیری ماه
ماه و زمین به‌گونه‌ی هم‌زمان و حدود ۴.۵ میلیارد سال پیش شکل گرفتند. جرم ماه ۱/۸۱ام جرم زمین است. اینکه ماه دقیقا چگونه بوجود آمده هنوز معلوم نشده‌است. ممکن است همراه با زمین در اوایل شکل گیری سامانه خورشیدی شکل گرفته باشد، یا اینکه بعدها جذب میدان جاذبه شده و در مدار قرار گرفته‌است. نظریه‌ای که بیش از دیگر نظریه‌ها پذیرفته شده این است که ماه از برخورد یک سیارک به اندازه مریخ به زمین بوجود آمده‌است.

اثرات متقابل جاذبه‌های زمین و ماه بر همدیگر باعث افزایش مدت حرکت وضعی هر دو جسم شده‌است. برای نمونه، زمانی مدت حرکت وضعی زمین (طول شبانه روز) تنها ۱۰ ساعت بود، اما این زمان به ۲۴ ساعت کنونی افزایش یافته‌است. اگر این روند همچنان ادامه پیدا کند، طول ماهها به ۴۷ روز خواهد رسید. اما مقیاس زمانی این روند بسیار بلندتر از طول عمر خورشید بوده، بنابر این سامانه خورشیدی عمر کافی برای رسیدن به آن زمان را نخواهد داشت. قطر خورشید ۴۰۰ برابر قطر ماه و فاصله آن از زمین نیز ۴۰۰ برابر فاصله ماه از زمین است. این اتفاق باعث می‌شود تا هم ماه و هم خورشید به یک اندازه به نظر رسیده و در هنگام خورشیدگرفتگی همه‌ی سطح خورشید گرفته شود.

فاصله

ماه نزدیکترین جرم آسمانی به زمین است و کره ماه در حدود سی‌برابر قطر زمین از زمین فاصله دارد. میانگین فاصله ماه تا زمین ۳۸۴٬۴۰۳ کیلومتر و قطر ماه ۳٬۴۷۶ کیلومتر است. به خاطر این نزدیکی فاصله، ماه در آسمان شب تقریباً به اندازهٔ خورشید دیده می‌شود و گاه با گذر از جلوی خورشید باعث خورشیدگرفتگی نیز می‌شود.
مَهتاب نوری است که از خورشید آمده و از سطح ماه رو به کره زمین بازتابانده شده. نور تقریباً در مدت ۱٫۳ ثانیه فاصله بین زمین تا ماه را طی می‌کند....


تصویر ماه از زمین
ادامه مطلب ...

راز «مرد آهن»، تنها مجسمه ی انسان بر روی شهاب سنگ

شفقنا – راز مجسمه ی مرموز بودائی با عنوان «مرد آهن» که از تبت دزدیده شده بود، کشف شد.
به گزارش سرویس ترجمه شفقنا این مجسمه ی سنگی 24 سانتی متری که در سال 1936 توسط دانشمندان نازی از تبت دزدیده شده بود بر روی یک شهاب سنگ حک شده است
این مجسمه ی هزار ساله یکی از 4 سمبل بودائی ها یعنی وزیروانا را تجسیم کرده است

هنریش هیملر فرمانده ی نیروهای اس اس نازی معتقد بود که ریشه ی نژاد آریا در تبت یافت خواهد شد. لذا دانشمندان ارتش نازی تحت فرماندهی او تلاش بسیاری کردند تا در میان مجسمه های بودا که بر صلیب شکسته طراحی شده است این ریشه را شناسایی کنند. صلیب شکسته نمادی بود که نازی ها برای خود برگزیده بودند.

اینکه این مجسمه چگونه یافت شده معلوم نیست اما پس از انتقال آن به آلمان توسط نازی ها به یک کلکسیون خصوصی منتقل شده بود و تنها پس از  2007 F,N   که دانشمندان توانستند به آن دسترسی لازم برای مطالعه را پیدا کنند.
در مطالعات جدید توسط دکتر المار بوچنر از دانشگاه اشتوتگارت بود که برای نخستین بار معلوم شد این مجسمه بر روی یک سنگ بسیار نادر آسمانی حک شده است.

دکتر بوچنر معتقد است این مجسمه از قطعه سنگی آسمانی ساخته شده که اصل آن در 15000 سال پیش در ناحیه ای بین مغولستان و سیبری فرود آمده است

مجسمه ی مرد آهن تنها نمونه ای در جهان از حک انسان بر روی سنگ آسمانی است و از این بابت می تواند ارزش بسیار بالایی داشته باشد.

سعدی

ابومحمد مُصلِح بن عَبدُالله نامور به سعدی شیرازی و مشرف الدین (۵۸۵ یا ۶۰۶ – ۶۹۱ هجری قمری) شاعر و نویسنده‌ی پارسی‌گوی ایرانی است. آوازه‌ی او بیشتر به خاطر نظم و نثر آهنگین، گیرا و قوی اوست. جایگاهش نزد اهل ادب تا بدان‌جاست که به وی لقب استاد سخن داده‌اند. آثار معروفش کتاب گلستان در نثر و بوستان در بحر متقارب و نیز غزلیات وی است.

سعدی در کازرون زاده شد. بعدها به شیراز رفت و به همین دلیل شیرازی نامیده شد. پدرش در دستگاه دیوانی اتابک سعد بن زنگی، فرمانروای فارس شاغل بود. سعدی کودکی بیش نبود که پدرش در گذشت. در دوران کودکی با علاقه زیاد به مکتب می‌رفت و مقدمات علوم را می‌آموخت. هنگام نوجوانی به پژوهش و دین و دانش علاقه فراوانی نشان داد. اوضاع نابسامان ایران در پایان دوران سلطان محمد خوارزمشاه و به خصوص حمله سلطان غیاث‌الدین، برادر جلال الدین خوارزمشاه به شیراز (سال ۶۲۷) سعدی راکه هوایی جز کسب دانش در سر نداشت برآن داشت شیراز را ترک نماید. سعدی در حدود ۶۲۰ یا ۶۲۳ قمری از شیراز به مدرسهٔ نظامیهٔ بغداد رفت و در آنجا از آموزه‌های امام محمد غزالی بیشترین تأثیر را پذیرفت (سعدی در گلستان غزالی را «امام مرشد» می‌نامد). سعدی، از حضور خویش، در نظامیه بغداد، چنین یاد می‌کند:


  مرا در نظامیه ادرار بود                                                             شب و روز تلقین و تکرار بود


نکته در خور توجه، رفاه دانشمندان در این زمانه، بود. خواجه نظام الملک طوسی، نخستین کسی بود که مستمری ثابت و مشخصی برای مدرسین و طلاب مدارس نظامیه، تنظیم نمود. این امر، موجب شد تا اهل علم، به لحاظ اجتماعی و اقتصادی، از جایگاه ویژه و امنیت خاطر وافری بهره‌مند شوند.
غیر از نظامیه، سعدی در مجلس درس استادان دیگری از قبیل شهاب‌الدین عمر سهروردی نیز حضور یافت و در عرفان از او تأثیر گرفت. این شهاب الدین عمر سهروردی را نباید با شیخ اشراق، یحیی سهروردی، اشتباه گرفت. معلم احتمالی دیگر وی در بغداد ابوالفرج بن جوزی (سال درگذشت ۶۳۶) بوده‌است که در هویت اصلی وی بین پژوهندگان (از جمله بین محمد قزوینی و محیط طباطبایی) اختلاف وجود دارد. پس از پایان تحصیل در بغداد، سعدی به سفرهای گوناگونی پرداخت که به بسیاری از این سفرها در آثار خود اشاره کرده‌است. در این که سعدی از چه سرزمین‌هایی دیدن کرده میان پژوهندگان اختلاف نظر وجود دارد و به حکایات خود سعدی هم نمی‌توان بسنده کرد و به نظر می‌رسد که بعضی از این سفرها داستان‌پردازی باشد (موحد ۱۳۷۴، ص ۵۸)، زیرا بسیاری از آنها پایه نمادین و اخلاقی دارند نه واقعی. مسلم است که شاعر به عراق، شام و حجاز سفر کرده‌است و شاید از هندوستان، ترکستان، آسیای صغیر، غزنین، آذربایجان، فلسطین، چین، یمن و آفریقای شمالی هم دیدار کرده باشد.
سعدی در حدود ۶۵۵ قمری به شیراز بازگشت و در خانقاه ابوعبدالله بن خفیف مجاور شد. حاکم فارس در این زمان اتابک ابوبکر بن سعد زنگی(۶۲۳-۶۵۸) بود که برای جلوگیری از هجوم مغولان به فارس به آنان خراج می‌داد و یک سال بعد به فتح بغداد به دست مغولان (در ۴ صفر ۶۵۶) به آنان کمک کرد. در دوران ابوبکربن سعدبن زنگی شیراز پناهگاه دانشمندانی شده بود که از دم تیغ تاتار جان سالم بدر برده بودند. در دوران وی سعدی مقامی ارجمند در دربار به دست آورده بود. در آن زمان ولیعهد مظفرالدین ابوبکر به نام سعد بن ابوبکر که تخلص سعدی هم از نام او است به سعدی ارادت بسیار داشت. سعدی بوستان را که سرودنش در ۶۵۵ به پایان رسید، به نام بوبکر سعد کرد. هنوز یکسال از تدوین بوستان نگذشته بود که در بهار سال ۶۵۶ دومین اثرش گلستان را بنام ولیعهد سعدبن ابوبکر بن زنگی نگاشت و خود در دیباچه گلستان می‌گوید. هنوز از گلستان بستان بقیتی موجود بود که کتاب گلستان تمام شد.
سعدی جهانگردی خود را در سال ۱۱۲۶ آغاز نمود و به شهرهای خاور نزدیک و خاور میانه، هندوستان، حبشه، مصر و شمال آفریقا سفر کرد(این جهانگردی به روایتی سی سال به طول انجامید)؛ حکایت‌هایی که سعدی در گلستان و بوستان آورده‌است، نگرش و بینش او را نمایان می‌سازد. وی در مدرسه نظامیه بغداد دانش آموخته بود و در آنجا وی را ادرار بود. در سفرها نیز سختی بسیار کشید، او خود گفته‌است که پایش برهنه بود و پاپوشی نداشت و دلتنگ به جامع کوفه درآمد و یکی را دید که پای نداشت، پس سپاس نعمت خدایی بداشت و بر بی کفشی صبر نمود. آن طور که از روایت بوستان برمی آید، وقتی در هند بود، سازکار بتی را کشف کرد و برهمنی را که در آنجا نهان بود در چاله انداخت و کشت؛ وی در بوستان، این روش را در برابر همه فریبکاران توصیه کرده‌است. حکایات سعدی عموماً پندآموز و مشحون از پند و و پاره‌ای مطایبات است. سعدی، ایمان را مایه تسلیت می‌دانست و راه التیام زخم‌های زندگی را محبت و دوستی قلمداد می‌کرد. علت عمر دراز سعدی نیز ایمان قوی او بود...

ادامه مطلب ...

جابجایی قطب ها در سال 2012 از دیدگاه ناسا

دانشمندان می دانند که میدان مغناطیسی زمین درطول هزاران سال بارها ناگهانی تغییر کرده است. از سوی دیگر اگر شما 800 هزار سال پیش زنده می بودید، ومواجه می شدید با آنچه که ما شمال می نامیم با قطب نمایی که در دست داریم ،عقربه آن جنوب را نشان می داد. این بدان دلیل است که قطب نمای مغناطیسی براساس قطب زمین کالیبره شده است. نشانه های N و S 180 درجه اشتباه خواهند بود اگر که میدان مغناطیسی قطب تغییر کند. نظریه پردازان روز قیامت تلاش بسیاری کرده اند که این رویداد طبیعی را دلیلی بر نابودی زمین معرفی کنند. اما آیا ممکن است هیچ اثر دراماتیکی بگذارد؟ جواب در آن چیزی است که فسیلها و زمین شناسی مربوط به گذشته تغییر قطب مغناطیسی در خود ثبت کرده است ، این طور به نظر می آید که جواب منفی باشد.


برگشت قطبین یک قانون است ، نه یک توضیح یا تفسیر. زمین در یک الگوی قرار دارد که هر 200 تا 300 هزارسال دچار جابجایی می شود، اگرچه مدت زمانی زیادی از آخرین جابجایی می گذرد. جابجایی قطبین صدها یا هزاران سال است که اتفاق می افتد. میدانهای مغناطیسی «مورف» یکدیگر رو تحت فشار و کشش قرار می دهند، با قطب های متعدد در عرض های عجیب و غریبی جغرافیایی در طول این فرایند ظاهر می شوند. دانشمندان تخمین می زنند که جابجایی قطبین حداقل صدها بار در طول 3 میلیون سال گذشته اتفاق افتاده است. و این در حالی است که در سالهای اخیر هم اتفاق افتاده است، وقتی دایناسورها روی زمین بودند یک واژگونی قطبین به احتمال زیاد هر یک ملیون سال اتفاق می افتاده است.


نمونه برداری از هسته اعماق اقیانوسها که توسط دانشمندان صورت گرفته است احتمالا در مورد جابجایی قطبین برای ما اطلاعاتی فراهم می کند، اطلاعاتی بین آنچه که جابجایی قطبهاست و آنچه که فسیلها در خود ضبط کرده اند. میادین مغناطیسی زمین در گدازه های مغناطیسی خوابیده در کف اقیانوسها جایی که قاره اروپا و آمریکای شمالی از هم جدا شده اند تعیین کننده است. گدازه های جامد، در خود جهات میدان مغناطیسی گذشته را ثبت می کند، درست مانند یک ضبط صوت. حداقل جابجایی قطبها حدود 780 هزار سال پیش اتفاق افتاده است، در چیزی که دانشمندان آن را Brunhes-Matuyama می نامند. ثبت فسیلها نشان داده هیچ تغییر شدیدی درزندگی گیاهان و حیوانات اتفاق نیافتاده است. مرجانهای رسوبی در عمق اقیانوس همچنین هیچ تغییر را در فعالیت های یخچالی ثبت نکرده است، براساس مقادیراکسیژن ایزوتپ های موجود در مرجان ها. این همچنین دلیلی است بر اینکه جابجایی قطبین هیچ اثری برتغییر محور زمین نخواهد داشت، اگر چنانچه این اثر را میگذاشت تغییرات ناگهانی آب و هوایی زمین دریخچالها ثبت می شد.

قطبهای زمین ثابت نمی باشد. برخلاف یک آهنربای کلاسیک ، یا آهن ربای تزئنی در یخچال شما ، مغناطیس زمین هم می چرخد. ژئو فیزیک کاملا مطمئن است که زمین دارای میدان مغناطیسی است، زیرا هست آهنی جامد توسط یک اقیانوس مایع داغ، فلز مایع احاطه شده است. این فرایند همچنین با یک ابررایانه می تواند مدل سازی شود. بدون اغراق سیاره ما یک سیاره پویا است. جریان آهن مذاب در هسته زمین، باعث ایجاد جریان های الکتریکی می شود که به نوبه خود اینجاد  میدان مغناطیسی می کند. در حالی که بخش هایی از هسته خارجی زمین بیش از حد برای اندازه گیری دانشمندان عمیق است، اما می توان از حرکت در هسته و مشاهده تغییرات در میدان مغناطیسی آن را استنباط کرد. نیروی مغناطیس شما به سمت شمال چرخیده شده است- در حدود 600 مایل یا حدود 1100 کیلومتر- این مقداراز حدود اوایل قرن 19 ثبت شده وقتی که کاشفان اولین محل دقیق آن را پیدا کردند. هم اکنون سرعتش بیشتر شده است، چیزی که دانشمندا تخمین می زنند اینکه هر سال حدود 40 مایل خواهد بود اما در اوایل قرن 20 حدود 10 مایل در هر سال برآورد شده است.

یکی دیگر از نگرانی ها در مورد آخرزمان نگرانی در مورد فعالیت های خورشید است. که در این تغییر مغناطیسی برای لحظاتی زمین فاقد نیرو مغناطیسی خواهد شد و این باعث می شود که ما در معرض امواج مضر خورشیدی قرار بگیریم. اما هیچ نشانه ایی که دال بر ناپدید شدن انرژی مغناطیسی زمین باشد وجود ندارد، البته یک نیروی مغناطیس ضعیف می تواند باعث شود که یک مقدار تشعشعات خورشیدی روی زمین بیشتر شود – علاوه بر آن ممکن است یک شفق قطبی بسیار زیبایی در عرضهای  جغرافیایی پایین ایجاد کند – اما هیچ چیز کشنده ایی وجود نخواهد داشت. علاوه براین، حتی با یک میدان مغناطیسی ضعیف، جو ضخیم زمین همچنین ما را در برابر این امواج خورشید محافظت خواهد کرد.

دانشمندان نشان دادند که قطبین مغناطیسی-از نظر مقیاس زمانی زمین شناسی- یک اتفاق معمول است که به تدریج در طول هزاران سال می افتد. در حالیکه جابجایی دقیق قطبین به طور کامل قابل پیش بینی نیست- حرکت قطب شما می تواند با ظرافت تغییر کند به عنوان مثال- هیچ چیزی از لحاظ زمین شناسی منوط بر اینکه جابجایی قطبین ممکن است پایان دنیا در سال 2012 باشد را ثبت نکرده است و آن را جدی نمی شمارد. با این حال، جابجایی قطبین می تواند کسب و کار خوبی برای تولید کنندگان قطب نما باشد.


منبع:   http://www.nasa.gov/topics/earth/features/2012-poleReversal.html

جنگ‌های صلیبی

جنگ‌های صلیبی به زنجیره‌ای از جنگ‌های مذهبی گفته می‌شود که به دعوت پاپ توسط شاهان و نجبای اروپایی داوطلب برای بازپس‌گیری سرزمین‌های مقدس از دست مسلمانان برافروخته‌شد. صلیبیان از جای‌جای اروپای غربی در جنگ‌هایی مجزا بین سال‌های ۱۰۹۵ تا ۱۲۹۱ شرکت‌داشتند. جنگ‌های مشابهی نیز در شبه‌جزیره ایبری و شرق اروپا تا قرن ۱۵ میلادی برپا بود. مبارزان صلیبی یا به اختصار صلیبیان مسیحیان کاتولیکی بودند که بر علیه مسلمانان و مسیحیان ارتدوکس در قلمرو روم شرقی و در ابعاد کوچکتر با اسلاوهای و بالتهای پگان، مغولها، و خوارج مسیحی جنگیدند؛ گرچه در بازه‌هایی مسیحیان ارتدوکس با آنها متحد شده، برعلیه مسلمانان می‌جنگیدند. صلیبیان توسط پاپ مورد تکریم قرار گرفته و آمرزیده‌می‌شدند.

صلیبیان در ابتدا با هدف بازپس‌گیری اورشلیم و سرزمین‌های مقدس از دست مسلمانان شروع به جنگ کردند و مبارزات آنها در حقیقت پاسخی بود به درخواست رهبران امپراتوری روم شرقی برای جلوگیری از پیشروی ترکان سلجوقی در آناتولی. همچنین، عبارت جنگ‌های صلیبی برای توصیف مبارزاتی همزمان و پس از آن در قرن ۱۶ به کار می‌رود که در خارج از شام به دلایل مختلف مذهبی، اقتصادی و سیاسی معمولا بر علیه پگانها و خوارج مسیحی و افراد تکفیر شده انجام‌شد. رقابت‌ها بین مراکز قدرت مسیحی و مسلمان گهگاه منجر به اتحاد بین جناحهای مذهبی در برابر مخالفان خود شد، مانند اتحاد مسیحیان با سلجوقیان روم در جنگ صلیبی یکم.

صلیبیان در ابتدا موفقیت‌های موقتی داشتند، اما سرانجام از سرزمین‌های مقدس بیرون رانده‌شدند. بااین حال جنگ‌های صلیبی تاثیرات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مهمی بر اروپا گذاشت. به‌خاطر درگیری‌های درونی بین شاهان و مراکز قدرت مسیحی برخی از جنگ‌های صلیبی از هدف اولیه‌شان منحرف شدند، مانند جنگ صلیبی چهارم که به غارت قسطنطنیه مسیحی و تقسیم امپراتوری بیزانس بین جمهوری ونیز و صلیبیان انجامید. جنگ صلیبی ششم نخستینین جنگی بود که بدون دعای و اجازه رسمی پاپ آغاز شد. جنگ‌های هفتم، هشتم و نهم به پیروزی مملوک‌ها و حفصیان انجامید و جنگ نهم پایان‌بخش جنگ‌های صلیبی در خاورمیانه بود.


جنگ صلیبی یکم (۱۰۹۵ تا ۱۰۹۹)

در مارچ ۱۰۹۵ در شورای پیاچنزا، سفیران آلکسیوس یکم امپراتور روم برای حفاظت امپراتوری از حملات ترکان سلجوقی درخواست کمک کردند. بعدها در همان سال در شورای کلرمونت، پاپ اوربان دوم همه مسیحیان را برای جنگ علیه ترکان دعوت کرد، با این وعده که آنان که در این جنگ کشته می‌شوند آمرزش آنی از گناهانشان دریافت خواهند کرد.

مسیر حرکت جنگجویان صلیبی در جنگ صلیبی اول


مبارزان صلیبی رسمی فرانسه و ایتالیا را در تاریخ ۱۵ اوت ۱۰۹۶ (تعیین شده توسط پاپ) ترک‌کردند. سربازان از راه زمینی به قسطنطنیه رسیدند و مورد استقبال محتاطانه امپراتور بیزانس قرارگرفتند. با عزم به بازپس‌گیری سرزمین‌های از دست‌رفته، سپاهی که عمدتا شوالیه‌های فرانسوی و نرمن تحت رهبری بارونها به سمت جنوب آناتولی تاختند. آنان در جنگ‌هایی وحشیانه انطاکیه را در سوم ژوئن ۱۰۹۸ و سرانجام اورشلیم را در ۱۵ ژوئیه ۱۰۹۹ تصرف کردند. آنها چهار دولت صلیبی در ساحل فلسطین و سوریه تشکیل دادند.


مبارزات
قوای صلیبی با ترک‌ها جنگیدند. تصرف انتاکیه به دست صلیبیان در اکتبر ۱۰۹۷ آغاز شد و تا ژوئن ۱۰۹۸ به طول انجامید. پس از تصرف شهر، مطابق رسم معمول برای شهرهایی که تسلیم نمی‌شدند، صلیبیون مسلمانان شهر را قتل‌عام، مساجد شهر را ویران و اموال شهر را غارت کردند. هرچند بلافاصله، لشکر بزرگ کمکی مسلمانان به رهبری کربغا صلیبیان پیروز را در انتاکیه محاصره کرد. بهموند یکم توانست محاصره را در ۲۸ ژوئن بشکند و صلیبیان گرسنه به سمت جنوب حرکت کردند تااینکه تنها با بخشی از نیروهای اولیه به اورشلیم رسیدند.


تصرف اورشلیم

در دفاع از اورشلیم، یهودیان و مسلمانان باهم در برابر فرانکهای مهاجم جنگیدند. اما ناموفق بودند و در ۱۵ ژوئیه ۱۰۹۹ صلیبیان وارد شهر شدند. صلیبیان باقی‌مانده یهودیان و مسلمانان شهر را قتل‌عام نموده، مساجد را ویران کرده و شهر را غارت نمودند. مورخی نوشته‌است که «انزوا، ترس و بیگانگی» احساس شده توسط فرانک‌های دور از خانه به توضیح قساوت‌های آنان کمک می‌کند؛ قساوت‌هایی مانند آدم‌خواری پس از محاصره معره نعمان در سال ۱۰۹۸. در نتیجه جنگ صلیبی اول، دولت‌های صلیبی کوچک متعددی تشکیل شد که از همه مشهورتر پادشاهی اورشلیم بود. در پادشاهی اورشلیم حداکثر ۱۲۰٬۰۰۰ فرانک (اکثرا فرانسوی‌زبان و مسیحی از اروپای غربی) بر ۳۵۰٬۰۰۰ یهودی، مسلمان و مسیحی شرقی که از زمان سلطه اعراب بر منطقه در سال ۶۳۸ در آنجا بودند حکمرانی می‌کردند.

همچنین صلیبیان تلاش کردند تا شهر صور را نیز تسخیر کنند اما از مسلمانان شکست خوردند. مردم صور از ظاهر الدین اتابک والی دمشق در قبال تسلیم صور به او درخواست کمک در برابر فرانک‌ها کردند. بعد از شکست فرانک‌ها از ظاهر الدین مردم صور شهر را تسلیم نکردند و او به سادگی در جواب گفت «آنچه من انجام داده‌ام فقط برای خدا و مسلمانان بوده نه برای کسب ثروت یا پادشاهی.»

پس از تسخیر اورشلیم صلیبیان چهار دولت تشکیل دادند: پادشاهی اورشلیم، بخش رها، شاهزادگی انتاکیه و بخش طرابلس. در ابتدای امر به دلیل اختلافات داخلی مسلمانان کارهای اندکی در مقابل صلیبیون انجام دادند. سرانجام مسلمانان شروع به متحدشدن تحت رهبری عمادالدین زنگی کردند. او با آزادسازی رها در سال ۱۱۴۴ شروع کرد. رها اولین شهری بود که به‌دست صلیبیون افتاد و اولین شهری بود که دوباره توسط مسلمانان تسخیر شد. بازپسگیری رها توسط مسلمانان به فراخوان برای دومین دوره جنگ‌های صلیبی توسط پاپ انجامید.


جنگ صلیبی دوم (۱۱۴۷ تا ۱۱۴۹)


اروپا و دولت‌های مسیحی در شرق در سال ۱۱۴۲

بعد از یک دوره زندگی آرام مسلمانان و مسیحیان در کنار هم در سرزمین‌های مقدس، مسلمانان رها را فتح کردند. واعظان مسیحی متعددی دعوت به یک دوره جدید جنگ‌های صلیبی کردند. لشکریان فرانسوی و آلمان جنوبی به ترتیب به رهبری لوئی هفتم و کنراد سوم در سال ۱۱۴۷ به اورشلیم تاختند اما نتوانستند پیروزی مهمی کسب کنند. تنها توانستند دمشق را که شهری بی‌طرف بود تسخیر کنند، هر چند این شهر به زودی توسط نورالدین زنگی، دشمن اصلی صلیبیان٬ بازپس گرفته‌شد. هرچند در آن‌سوی مدیترانه صلیبیان در پرتغال پیروزی‌های مهمی کسب کردند و با همکاری پادشاه پرتغال آفونسو اول توانستند در سال ۱۱۴۷ لیسبون را از مسلمانان بازپس گیرند. در سال بعد بخشی از این گروه از صلیبیون با همکاری کنت بارسلونا توانستند طرطوشه را فتح کنند. به سال ۱۱۵۰ در جبهه سرزمین‌های مقدس پادشاهان فرانسه و آلمان بی نتیجه به کشورهایشان برگشتند. برنارد قدیس که موعظه‌های او منجر به جنگ صلیبی یکم شده‌بود از شدت خشونت‌های اشتباهی و کشتار یهودیان ناراحت بود. آلمانی‌های شمالی و دانمارکی‌ها در سال ۱۱۴۷ به وندها در شرق اروپا حمله کردند ولی ناموفق بودند...

ادامه مطلب ...

خاندان شیطانی روچیلد - 1

" اگر کنترل امور مالی یک ملت را به من بسپارید ، دیگر برایم مهم نیست که قوانین حاکم بر آن را چه کسی وضع خواهد کرد."
این گفته­ ی مایر روچیلد است . یکی از  قدرتمند ترین کسانی که تاریخ بشر تا کنون به خود دیده است.
سال­ها بود که کلمات " بانکدار جهانی"، " روچیلد"، " پول" و " طلا" نوعی شیفتگی مرموز در بسیاری از مردم سراسر جهان ، علی­ الخصوص مردم آمریکا، به وجود می­ آورد.

اما اکنون چندین سال است که در آمریکا، بارانی از انتقاد توسط طیف وسیعی از کسانی که از پایگاه رفیعی در اعتماد عمومی برخوردارند، بر سر بانکداران جهانی در حال باریدن است. این افراد کسانی هستند که نظراتشان قابل تامل است و به دلیل مسئولت­هایشان موقعیتی دارند که باعث می­شود بدانند در پشت پرده­ ی  سیاست و اقتصاد چه می گذرد.

رئیس جمهور اندرو جکسون ، تنها رئیس­ جمهور ما که با سیاست هایش موفق شد بدهی ملی را منسوخ کند، از بانکداران جهانی با لفظ " لانه­­ ی افعی­ ها " نام برد و با تمام توان تلاش کرد آن­ها را از عرصه­ ی آمریکا محو کند. جکسون معتقد بود که اگر روزی مردم آمریکا بفهمند که چه­ طور این افعی­ ها کشورشان را اداره می­ کنند، پیش از آن که آفتاب روز بعد طلوع کند انقلابی به وقوع خواهد پیوست.

لوئیس تی مک­ فیدن نماینده کنگره که بیشتر از 10 سال به عنوان رئیس کمیته بانکداری و امور مالی مشغول به کار بوده است عنوان می­ کند که بانکداران جهانی " خدمه­ ی تبه­کار دزدان دریایی مالی هستند که برای بیرون کشیدن یک دلار از جیب افراد حاضرند حتی گلوی آنها را هم ببرند … از نظر آنها مردم ایالات متحده  طعمه­ ای بیش نیستند."

جان . اف. هایلان ، شهردار نیویورک، در سال 1911 گفت : " بزرگترین تهدید برای جمهوری ما حکومت نامرئی ا­ست که مانند هشت­ پایی عظیم الجثه سیطره­ ی لزجش را بر شهر، ایالت و ملت ما  گسترانیده است. در راس آن هم گروه کوچکی از بانکداران هستند که به طور کلی با نام " بانک­داران جهانی" شناخته می ­شوند.

آیا این چهره­ های مطرح توصیف درستی از اوضاع ارائه کرده­اند، یا اینکه به نوع بسیار حادی از بیماری پارانویا مبتلا بوده اند؟

بیایید به دور از احساسات تاریخ را واکاوی کرده و به حقایق بشت پرده دست بیابیم. حقایقی که پس از روشن شدن، چشمانمان را به روی واقعیت های بسیاری گشوده، و برای کسانی که می خواهند از اتفاقات محیرالعقولی که در صحنه های ملی و بین المللی روی داده ( و می­ دهد ) درک بهتری داشته باشند، آموزنده  خواهد بود.

آغازی نه چندان  شکوهمند
اروپا در واپسین سالهای قرن هجدهم ، همزمان با انقلاب آمریکا ، با آنچه ما امروز می بینیم ، تفاوت زیادی داشت. اروپای آن روزگار از مجموعه ای از کشورهای پادشاهی کوچک و بزرگ، دوک نشین ها ، و ایالت هایی تشکیل شده بود که مدام با یکدیگر در حال جنگ و ستیز بودند. بیشتر مردم  تا رده­ ی رعیتی تنزل داده شده و از هیچ­گونه حقوق سیاسی برخوردار نبودند. امتیازات ناچیزی هم که توسط "مالکانشان" به آنها داده شده بود، می­ توانست با کوچکترین اشاره ­ای بازپس گرفته شود.

در چنین روزگاری مرد جوانی در صحنه­ ی اروپا پدیدار شد که مقدر بود تاثیرات شگرفی برتاریخ جهان بگذارد. نام او مایر آمشل باوئر بود. سالها بعد نام او ، که البته آن را تغییر داده بود ، مترادف با ثروت، قدرت و نفوذ گردید. او نخستین فرد از خاندان روچیلد بود ، اولین بانکدار واقعاً جهانی !

مایر آمشل باوئر در سال 1743 در فرانکفورت به دنیا آمد. پدرش ، موسس آمشل باوئر طلافروش و صراف دوره­ گردی بود که دیگر از آوارگی و سرگردانی در اروپای شرقی خسته شده و تصمیم گرفت در همان شهری که نخستین پسرش در آن به دنیا آمد ساکن شود. او در جودن استراس (خیابان یهودی­ ها) مغازه - یا بهتر است بگوییم ربا خانه ای باز کرد و صلیب بزرگ سرخ­ رنگی در مقابل در ورودی مغازه­ اش آویخت.

مایر آمشل از همان ابتدای کودکی نشان داد که از توانایی ذهنی خارق العاده­ ای بهره­مند است و پدرش زمان زیادی را صرف آموختن راه و رسم ربا خواری و تمام آنچه که از منابع مختلف آموخته بود به وی کرد. باوئر پدر امیدوار بود که پسرش مثل یک خاخام تربیت شود، ولی مرگ زودهنگامش این برنامه را ناتمام گذاشت.

چند سال پس از مرگ پدر، مایر آمشل باوئر به هانور رفت و به ­عنوان کارمند در بانکی که به اوپنهایمرها  تعلق داشت، مشغول به کار گردید. چیزی نگذشت که توانایی­ های چشم­گیرش مورد توجه قرار گرفت و مدارج ترقی در آن موسسه را به سرعت طی نمود. پاداش این پیشرفت دستیابی به سهامداری جزء بود.

اندکی بعد به فرانکفورت بازگشت و توانست کسب و کاری را که پدرش از سال 1750 آغاز کرده بود، از سر بگیرد. صلیب بزرگ سرخ رنگ هنوز هم بر سردر مغازه خودنمایی می­کرد. پدرش آن را به عنوان یک نماد، از پرچم­های سرخ­رنگ یهودیان انقلابی اروپای شرقی اقتباس کرده بود. از آنجا که مایر آمشل باوئر مفهوم واقعی آن را درک می­ کرد، نام خانوادگی خود را به روچیلد (سپر سرخ) تغییر داد، و از همین جا بود که خاندان روچیلد به وجود آمد.

پایه ­ی انباشت این ثروت هنگفت در دهه­ی 1970 گذاشته شد: زمانی که آمشل روچیلد دوباره با ژنرال وان استورف ، که در دوران استخدامش در بانک اوپنهایمر پیغام های بانک را به او می­رساند ، ملاقات کرد.

وقتی روچیلد متوجه شد ژنرال، که حالا دیگر با دربار پرنس ویلیام هانائو ارتباط داشت ، به سکه­ های کمیاب علاقمند است، تصمیم گرفت از این فرصت نهایت استفاده را ببرد. طولی نکشید که با خودشیرینی­ هایی مثل عرضه ­­ی سکه و جواهرات بدلی با قیمت­های ناچیز به آنان، توانست نظر مساعد ژنرال و سایر درباریان را به خود جلب نماید .

تا این که یک روز به حضور شخص پرنس ویلیام بار یافت. پرنس یک دست از کمیاب­ ترین سکه­ های او را خرید، و این نخستین معامله ­ای بود که میان یک روچیلد و حاکم یک منطقه صورت گرفت. کمی بعد روچیلد با سایر حاکمان منطقه هم ارتباط تجاری برقرار کرده بود.

چیزی نگذشت که برنامه­ ی دیگری را به اجرا گذاشت تا جای پای خود را در دربار حاکمان گوناگون منطقه­ محکم ­تر کرده و راه رسیدن به اهدافش را هموارتر نماید. او نامه ­هایی به آنان نوشت که در آنها پس از چرب زبانی فراوان درباره­ ی قدرت و شوکت شاهانه­ شان، از ایشان درخواست می­ کرد که او را تحت حمایت خود قرار دهند. متن زیر نمونه­ ای از این نامه­ هاست:

" بخت بلند خویش را شاکرم که بارها و بارها توفیق خدمت­ رسانی به آن بارگاه رفیع و ملوکانه را به من ارزانی داشت. هنوز هم هرگاه خاطر خطیر والاحضرت این حقیر را شایسته ­ی دریافت اوامر ملوکانه بداند، همچون گذشته از دل و جان و با تمام قوا آماده به خدمتم. و اگر آن عالیجناب مرا قابل دانسته و رسماً به عنوان یکی از چاکران آستان منصوب نماید، انگیزه­ ی حقیر برای چاکری صد چندان خواهد شد. به شما اطمینان می­ دهم که این لطف هیچگونه مزاحمتی برای دستگاه با شکوه شما نخواهد داشت، ولی در عوض برای موجود حقیری مثل من منشا برکات فراوان از جمله ارتقاء موقعیت تجاری خواهد گردید. تا جایی که می­توانم بدون هیچ تردیدی آینده و مسیر زندگی­ ام را در فرانکفورت تثبیت نمایم. "

شگرد او نتیجه داد. در 21 سپتامبر 1769 ، روچیلد موفق شد لوحی با نشان خاندان هس – هانائو را بر سردر مغازه­اش نصب کند، که با حروف سرخ بر آن نوشته شده بود: " ام. ای. روچیلد، عضو رسمی دربار ملائک پاسبان شاهزاده ویلیام هانائو."

در سال 1770 روچیلد با گتل اشنپر که 17 سال داشت ازدواج کرد، و خانواده­ی بزرگی متشکل از 5 پسر و 5 دختر بوجود آورد. پسرهایشان آمشل، سالامون، ناتان، کالمان (کارل) و جیکوب (جیمز) نام داشتند.

در تاریخ اینطور آمده که ویلیام هانائو "که صلیبش از قرون وسطی در آلمان برای همه شناخته شده بود"، در کار تجارت گوشت انسان! (قاچاق انسان) دست داشت. این شاهزاده که با خاندان های سلطنتی متعددی در اروپا قرابت داشت، در ازای دریافت مبلغ مورد نظرش، به کشورهای مختلف سرباز اجاره می­ داد. مشتری پر و پا قرصش هم دولت انگستان بود که برای کارهایی مثل سربه راه نگه داشتن مستعمره­ نشینان در آمریکا، به چنین سربازانی نیاز داشت.

تجارت سرباز برای او سود سرشاری به بار آورد، به طوری که وقتی مرد 200,000,000 دلار از خود به جای گذاشت: بیشترین ثروتی که تا آن زمان در اروپا انباشته شده شده بود. فردریک مورتون، نویسنده­ ی زندگینامه­ ی روچیلد، ویلیام را با عبارت "  خونسردترین اشراف زاده و در عین حال حقه باز­ترین دلال  اروپا  " توصیف می کند. ( روچیلدها ، 1961، ص. 40)

روچیلد به خدمت این دلال " گله­ های انسان" درآمد و در این موقعیت جدید چنان جدیت و مسئولیت ­پذیری از خود نشان داد که وقتی ویلیام بالاجبار به دانمارک گریخت، 600,000 پوند (که در آن موقع 30,000,000 دلار ارزش داشت) را برای نگهداری به او سپرد.

به گفته ­ی مرحوم ویلیام گای کار، ناخدا سوم و افسر اطلاعاتی نیروی دریایی سلطنتی کانادا، که ارتباطات نزدیکی با حلقه ­های اطلاعاتی در سراسر جهان داشت، این بنیانگذار سلسله­ ی روچیلد بود که سنگ­ بنای تشکیل ایلومیناتی را طرح­ ریزی کرد و سپس اجرا و گسترش آن را به آدام ویشاپت واگذارد.

سر والتر اسکات در جلد دوم  کتاب "زندگی ناپلئون " عنوان می­ دارد که انقلاب فرانسه بوسیله ­ی تشکیلات ایلومیناتی طراحی شده، و با پشتیبانی مالی صرافان اروپا به انجام رسیده است. جالب این جاست که این کتاب (که راقم این سطور شخصاً آن را دیده و مطالعه کرده است)، تنها کتابی از اسکات است که نام آن در هیچکدام از منابع موثق به عنوان اثری از این نویسنده به ثبت نرسیده و حالا دیگر به کلی نیست و نابود شده است! ...


به ادامه مطلب مراجعه کنید...

ادامه مطلب ...