به تحقیق و توسعه پروژهای که در زمان جنگ جهانی دوم برای ساخت بمب اتمی انجام میگشت٫پروژه منهتن می گویند. این برنامه با حمایت آمریکا و پشتیبانی انگلستان و کانادا انجام میشد. از سال ۱۹۴۲ تا ۱۹۴۶ پروژه تحت نظر سرلشکر ارتش مهندسی آمریکا آقای لزلی گروز انجام میشد.
Manhattan اسم رمز یک پروژه محرمانه دولت آمریکا است که قبل از جنگ جهانی دوم با هدف توسعه بمب اتم، پی ریزی شد. طرح اولیه تشکیل یک تیم تحقیقاتی به منظور ساخت سلاح هستهای در سال ۱۹۳۹، زمانی که انیشتین نامهای به فرانکلین روزولت - رئیس جمهور وقت آمریکا - نوشت، تایید شد.
پس از آن در سال ۱۹۴۲، فیزیکدانی به نام انریکو فرمی (Enrico Fermi) موفق شد یک واکنش هستهای در رآکتور خود که (CP-1 (Chicago Pile 1 نام داشت را کنترل کند. نکته جالب اینکه در کمال ناباوری CP-1 در دانشگاه شیکاگو مستقر بود!
بعدها درادامه این پروژه اولین بمب اتم در ششم جولای سال ۱۹۴۵، در آزمایشگاه Los Alamos منفجر شد. مسئول این آزمایشگاه که شاهد انفجار این بمب بوده، اظهار داشته:
"همه ما میدانستیم که ساخت چنین بمبی میتواند دنیا را دگرگون کند، برخی از افراد می خندیدند و برخی میگریستند، ما - تیم تحقیقاتی - به نوعی خود را ویرانگران جهان شمرده و سرزنش میکردیم."
یک ماه پس از این آزمایش، شهرهای هیروشیما و ناکازاکی در کشور ژاپن، هدف دو بمب اتمی قرار گرفتند. به دنبال آن آمریکاییها دلایل بسیاری برای این کار اعلام کردند که یکی از آنها پایان دادن سریع جنگ و به تبع آن، حفظ جان هزاران عضو ارتش آمریکا بود. این اقدام ستیزگرانه موجب مرگ صد هزار نفر در آن زمان شد و بروز عواقب ناشی از تشعشعات هستهای برای نسلهای آینده بود.
بدون شک، بمب اتمی قوی ترین سلاح مخربی است که بشر تا کنون مورد استفاده قرار داده است. با این وجود دانشمندان بسیاری از مشارکت در ساخت سلاحی چنین ویرانگر راضی به نظر میرسیدند، در زیر اظهارات دو تن از دانشمندانی که در این پروژه همکاری داشتهاند آمده است:
ژوزف هایرشفلدر(Joseph O. Hirschfelder)، شیمیدان" در طول جنگ جهانی دوم، فعالیتهایی که به منظور ساخت بمب اتم درLos Alamos انجام میشد، هیچ گونه واکنش منفی در پی نداشت، همه معتقد بودند که هیتلر و ژاپنیها آزادی را از جهان خواهند گرفت و بنابراین با متوقف کردن آنها کاملا موافق بودند. خانواده، دوستان و آشنایان ما به قتل میرسیدند و ترس عمومی بر جامعه حاکم بود."
جورج کیستیاکووسکی(George B. Kistiakowsky)"در مذاکراتی که در مورد این پروژه درLos Alamos انجام شد، اعتراف میکنم که عقیده شخصی من این بود که بمب اتمی بدتر از بمباران هر روزه ژاپن باB-29ها نیست و ما باید برای پایان گرفتن سریع جنگ دست به هر گونه اقدامی بزنیم."
بلافاصله پس از موفقیت پروژه منهتن، روسیه نیز به گسترش سلاحهای اتمی در کشورش پرداخت؛ ساخت این سلاح جدید که میتواند کل جهان را منهدم کند، آغاز رقابت سلاحهای اتمی و جنگ سرد بود.
سلاحهای اتمی که در ابتدا در بمب افکنها مورد استفاده قرار میگرفتند، خیلی سریع گسترش یافتند و در سیستمهای فضایی به کار گرفته شدند.
امروزه در سیستمهای جدید راکتهایی وجود دارند که قادر هستند در ظرف یک ساعت، کلاهکهای اتمی را از یک سر کره زمین، به سر دیگر بفرستند. به این ترتیب، آنچه مسلم است، از سال ۱۹۵۰ تا کنون حجم جنگافزارهای موجود در جهان به میزانی که برای نابودی بشریت کافی باشد، رسیده است.
از جنگ جهانی دوم به بعد، هیچ کشوری بر علیه کشور دیگر، از این سلاحها استفاده نکرده است. اگر آمریکا حمله نظامی به روسیه را آغاز کند، روسیه بلافاصله با پرتاب موشکهای اتمی مقابله به مثل خواهد کرد و آمریکا و روسیه هر دو با خاک یکسان خواهند شد.
جنگ با سلاحهای اتمی، نوعی بازی است که نه تنها هیچ برندهای ندارد، بلکه طرفین بازی و کل جهان بازندگان آن هستند.
اثبات موضوع از طریق منطق و ریاضیات...
در فیلم ما و قرازمینی ها "Ancient Aliens " اینگونه ادعا میشود :
"برای اینکه بتوانیم حجمی زیادی از این سنگهای سنگین را جابجا کنیم، باید آنها را حتما در هوا معلق کرده و بی وزن کنیم (Levitation) .وقتیکه آنها را بی وزن کردیم می توانیم آنها را در هوا به آسانی جابجا کرده و حرکت دهیم. احتمالا پس از آنکه آنها را در هوا معلق کردند با استفاده از یک سلاح لیزری مخصوص آنها را جابجا می کردند . "
در فیلم بیگانه های باستانی "Ancient Aliens" اینگونه ادعا می شود:
" هرم بزرگ جیزه ( Giza ) ،مشهورترین و شگفت انگیزترین بنای عظیم ساخته شده در جهان است. سایز و وزن سنگهای عظیم الجسه ای که در ساخت این بنا استفاده شده است ما را در یک مورد کاملا مطمئن می کند ، اینکه این هرم بزرگ یکی از بزرگترین شگفتی ها و رازآمیز ترین سازه های معماری مهندسی در تمام جهان است."
حقیقت این است که هرمهای جیزه واقعا شاهکارهای معماری و مهندسی به شمار می روند.در رابطه با ساخت آنها تئوری ها و نظریه های مختلفی عنوان شده است.در این میان نظریه ها ، هم تئوری های واقع گرایانه و زمینی وجود دارد و هم نظریه های فانتزی.
در رابطه با نحوه ساخته شدن اهرام بزرگ جیزه نظریات گوناگون و مختلفی مطرح شده است. تئوری های زیادی در این رابطه وجود دارد که با شنیدن آنها شما حیرت زده فقط نشسته و سرهای خودتان را تکان می دهید. مثلا نظریاتی شامل دیدار بیگانه های فضایی و یا استفاده از تکنولوژی شناور سازی و ضد جاذبه "levitation" برای جابجایی بلوکهای سنگی و یا استفاده از نوعی صوت و آوا که با نواختن آنها سنگها خود به خود به آسمان رفته و در هوا معلق باقی می مانند.
در رابطه با سیستم و متدی که با استفاده از آن مصری ها سنگها را برش می زده اند می توانیم با مطالعه و بررسی ابلیسکهای "Obelisk" ناتمامی که نیمه کاره رها شده اند ،اطلاعات بسیار خوب و مناسبی دریافت کنیم.
هرم بوسنی اولین هرمی بود که در اروپا کشف شد. در قلب کشور بوسنی در حومه شهر ویسکو. حتما بیشتر شما تا به حال در مورد این هرم چیزی نشنیده اید و دوست دارید بیشتر بدانید. طبق معمول کسانی که دوست ندارند توهمی که از تاریخ انسانیت در ذهن ما سر هم کرده اند از بین برود، همواره با تئوری هایی که بیشتر شبیه به شوخی می ماند قدم به جلو می گذارند و تلاش دارند ثابت کنند این اکتشافات اشتباه است و این هرم یک پدیده طبیعی است و ساخته دست انسان نیست. اما در اینجا هرچقدر هم تلاش کنند و توهم سازی کنند و پنهان کاری کنند، نمی توانند مدارک روشن را از دید ما پنهان کنند. این هرم دارای تمام پایه و سازه اصلی می باشد: چهار دیوار شیب دار بدون خطا که رو به چهار جهت اصلی هستند، نوک یکدست و ورودی پیچیده. همچنین در نوک هرم ویرانه دیوارهای قرون وسطایی وجود دارد که در زمان پادشاه بوسنیایی «تِورکو کوترومانک» (1338-1391 میلادی) بر روی هرم ساخته شده بوده است.
خصوصیات این هرم بسیار نزدیک به هرم خورشید در «تئوتیهواکان» در مکزیک است و به همین دلیل نام این هرم را «هرم خورشید بوسنی» نام نهاده اند.
در این منطقه همچنین چهار سازه باستانی دیگر وجود دارد. هرم ماه بوسنی، هرم اژدهای بوسنی، هرم عشق بوسنی، و معبد زمین.
باستان شناس آمریکایی-بوسنیایی «سِمیر اوسماناگیک» که پانزده سال از عمرش را به مطالعه هرم های آمریکای لاتین پرداخته است می گوید: ما بلوک هایی را کشف کرده ایم که بسیار کیفیت متفاوتی با بلوک های ما دارند و من باور دارم بخشی از دیواره هرم بوده اند. حتی ورودی هایی با کف سنگفرش شده و تونل های زیر زمینی نیز کشف کرده ایم. (اوکتبر 2005)
مدرکی که می تواند طلسم فریب های دروغین در مورد تاریخ انسانیت که به خورد ما داده اند را بشکند. پیامی روشن که دوست ندارند شما در مورد آن بدانید.
اردوی تابستانی داوطلبان بین المللی:
هنگامی که نخست در سال 2005 هرم بوسنی کشف شد (و احتمالا بیشتر شما چیزی در این مورد نشنیدید) محققان با توجه به خاک و پوشش گیاهی انباشته شده بر روی سطح آن، عمر هرم را ارزیابی کردند. آزمایشهای رادیوکربنی نشان دادند که پوشش انباشته شده 12000 سال عمر دارد. اما آزمایشهای تازه نشان دادند که عمر هرم بسیار بیشتر از اینهاست.
اما یکی از بزرگترین اکتشافاتی که در سال 2012 در ماه ژوئن، در اولین شیفت داوطلبان بین المللی انجام شد در حالی بود که تیم توسط باستان شناسان ایتالیایی، دکتر «ریکاردو برت» و «نیکولو بیسکونتی» هدایت می شد. آنها توانستند لایه ای فسیل شده بر روی یکی از بلوک های کانکریت را کشف کنند که زمانی این لایه سراسر هرم را پوشانده بوده است.
ماده آلی کشف شده به آزمایشگاه رادیوکربن در اوکراین فرستاده شد و آزمایشها نشان دادند که این لایه حد اقل 24800 سال (+ یا – 200) عمر دارد.
هرم خورشید بوسنی اکنون با قدمتی بیش از 25000 سال پابرجاست. مدرکی که می تواند دیدگاه اشتباهی که ما نسبت به گذشته خودمان داریم را متلاشی کند و با تکانی شدید ما را بیدار و وادار به جستجوی بیشتر کند. جستجو برای به یاد آوردن اینکه ما واقعا که هستیم.
نازیسم با صهیونیسم چه ارتباطی دارد؟ آیا این دو نظریه مخالف یکدیگرند یا کامل کننده هم هستند؟ یهودستیزی یا آنتی سمیتیزم در این میان چه نقشی ایفا می کند؟ ارتباط پنهان رهبران برجسته صهیونیستی با سران آلمان نازی چه معنایی دارد؟ با گزارش ویژه زیر همراه شوید تا به اسرار یهودیت سیاسی پی ببرید.
صهیونیسم و طرفداران آن که داعیه حمایت از ملت یهود خصوصا بخاطر ستمی که در طول جنگ جهانی دوم به آنها شده است را دارند، خود از ابتدا پیوندی ناگسستنی با سرکوب کنندگان ظاهری یهودیان در طول تاریخ و حتی هیتلر داشته اند.
با بررسی تاریخچه شکل گیری صهیونیسم و زندگی افرادی چون تئودور هرتصل پی می بریم که صهیونیست ها خود به دنبال آزار و اذیت یهودیان سراسر اروپا بوده اند تا آنها مجبور به مهاجرت به اسرائیل شوند. امروزه نیز هرکه با سیاست های اسرائیل مخالفت کند به یهودستیزی متهم می شود، اما واقعاً چه کسانی هم پیمانان مخالفان یهود بوده اند؟
سالیان درازی است که کسانی که خواهان خاموش و ساکت شدن بحث و گفتگو درباره سیاست های ایالات متحده در مورد خاورمیانه هستند از این روش استفاده می کنند که منتقدان اسرائیل را به «یهودستیزی» متهم می کنند.
«نورمن پودهورتز» در مقاله مشروحی به نام «اتهام J» روزنامه نگاران برجسته، روزنامه ها و شبکه های تلویزیونی آمریکایی را به علت گزارش اخبار جنگ لبنان و انتقاد آنها از رفتار آمریکا، به «یهودستیزی» متهم کرده است. در میان کسانی که این اتهام به آنها زده شده است نام افرادی چون «آنتونی لوئیس» از نیویوک تایمز، «نیکلاس ون هافمن»، «ژوزف هارش» از کریستین ساینس مونیتور، «رولاند اوانز»، «روبرت نواک»، «ماری مک گروری»، «ریچارد کوهن» و «آلفرد فرندلی» از واشنگتون پست و ... دیده می شود. این افراد و موسسه خبری آنها بخاطر گزارش بد اخبار و یا فقدان استاندارد های روزنامه نگاری مورد انتقاد قرار نگرفته اند و در عوض متهم به یهودستیزی شده اند.
نورمن پودهورتز، یهودی نومحافظه کار
بسیاری از خبرنگاران آمریکایی را به یهودسنیزی متهم می کند !
پودهرتز اظهار داشته است که «برای درک حکمت این موضوع باید بپذیریم که پدیده ای که باید به آن رسیدگی شود، تهمت و افترا زدن به اسرائیل است و نه رفتار اسرائیل که باعث این تهمت ها شده است ... ما اکنون با انفجار احساسات ضد یهودی موجه هستیم.»
برای فهمیدن حرف های پودهرتز و کسانی که اتهام یهودستیزی به آنها وارد شده است بایستی در نظر بگیریم که اصطلاح «یهودستیزی» دستخوش تغییرات گسترده ای بوده است. تا چندی پیش کسانی مجرمان این اتهام بودند که بطور غیر منطقی از یهودیان و یهودیت متنفر بودند. با این حال امروزه این واژه به گونه ای متفاوت مورد استفاده قرار می گیرد که هم آزادی بیان را تهدید می کند و هم ممکن است باعث بی اهمیت شدن خود «یهودستیزی» شود.
یهودستیزی، به معنای هر چیزی که با سیاست ها و منافع اسرائیل مخالفت داشته باشد در نظر گرفته شده است. می توان گفت که چنین برداشتی از این واژه از انتشار کتاب «یهودستیزی جدید»، نوشته ارنولد فورستر و بنیامین آر اپشتاین، رهبران اتحادیه ضد افترا «بنای بریث» شروع شد. بر طبق نظر فورستر و اپشتاین، «یهود ستیزی» جدید به خصومت با یهودیان بخاطر یهودی بودنشان و یا خصومت با یهودیت گفته نمی شود، بلکه نگرش انتقادی نسبت به اسرائیل و سیاست های آن به معنای «یهودستیزی » است.
بعدها «ناتان پرلماتر» هنگامی که رئیس اتحادیه ضد افترا شده بود بیان داشت که: «اخیراً تغییری در یهودستیزی آمریکایی رخ داده است. تعصب ضد یهودیت که زمانی در این کشور معمولی بود اکنون بسیار بی ظرافت می باشد ... نظرسنجی ها یک پس از دیگری نشان می دهند که یهودیان یکی از گروه های آمریکایی هستند که بیش از همه مورد توجه بوده اند.»
موضع بی طرف !
به هر حال پرلماتر از اعلام اینکه بر چنین تعصبی غلبه کرده اند خودداری می کند. در عوض او این چنین می گوید: «تلاش برای صلح در خاورمیانه با میدان های مینی که برای منافع یهود وجود دارد، به هم ریخته است، منافعی که اکنون با موضع بی طرف کسانی روبرو شده است که معتقدند چه اسرائیل باید چیزی را بدست بیاورد و یا نیاورد، خاورمیانه باید آرام باشد و امنیت شاهراه غرب به منافع و مصالح ضروری خود در خلیج فارس تأمین شود. لیکن امنیت اسرائیل با چه هزینه ای بایستی برقرار شود؟ او با آرامی می گوید که امنیت اسرائیل باید به وسیله بالاتر قرار گرفتن آنها در نظرسنجی های مردمی تأمین شود.
کاری که پرلماتر انجام داده است این است که در حقیقت جای واژه «منافع یهود» را با «منافع اسرائیل» عوض کرده است. او با این تغییر در واژه های بحث موقعیتی را ایجاد کرده است که در آن هرکس انتقادی به اسرائیل داشته باشد به صرف این عمل «ضد یهود» شناخته می شود.
سلاحی بر ضد مخالفان
این روش که در آن از اصطلاح «یهودستیزی» به عنوان سلاحی علیه مخالفان استفاده می شود، روش جدیدی نیست. «دروسی تامپسون»، روزنامه نگار شناخته شده ای که از اولین دشمنان نازیسم بوده است، سیاست های اسرائیل را مورد انتقاد قرار داده است. او علی رغم شجاعت هایی که در مبارزه با هیتلر از خود نشان داده، در معرض اتهام «یهودستیزی» قرار داشت.
تامپسون در نامه ای به «خبر نامه یهودی» (در ششم آوریل سال 1951) می نویسد:
به نظر من بایستی اهمیت مداومی به این مسئله داد که با بدنام کردن افرادی مثل من به یهودستیزی ، آسیب های فراوانی به جامعه یهود می رسد ... دولت اسرائیل باید همچون دیگر کشورها زندگی کردن در فضایی که در آن انتقاد آزاد می باشد را بیاموزد... موضوع های بسیاری وجود دارند که نویسندگان این کشور، بخاط فشارها، در مورد آنها صحبتی نمی کنند و تسلیم شده اند. اما مردم این حالت را نمی پسندند. هر زمانی که شخصی تحت این فشارها تسلیم شود، احساس ذلت و سرشکستگی می کند و از کسانی که باعث این احساس شده اند متنفر می شود.
یک ربع قرن بعد (5 فوریه 1975)، ستون نویس واشینگتون استار «کارل رون»، گزارش می دهد که:
هنگامی که من مقاله اخیرم را در مورد تحلیل دقیق و ظریف حمایت از اسرائیل، نوشتم در رابطه با اینکه واکنش به مقاله من چه خواهد بود هیچ فکری نمی کردم. سپس نامه های بسیار زیادی که به دست من رسید و همچنین روزنامه های زیادی اتهام یهودستیزی را به من وارد کردند... نامه هایی که به سوی من جاری شده بود بدترین انتظاری بود که من داشتم... این فریادهای بی اساس مطمئن ترین راه برای تبدیل کردن دوست به دشمن است.
آمریکایی های کمی می داند که پیوستگی تاریخی طولانی ای (از اواخر قرن 19 تا کنون) میان صهیونیست و ضدیت واقعی با یهود وجود دارد که این وصلت توسط کسانی که برنامه هایی را در حکومت تزاری روسیه و آلمان نازی طراحی می کرده اند، بوجود آمده است. دلیل وابستگی بسیاری از رهبران یهودی به نگرانی در مورد یهودستیزی همان طور که تاریخچه زیر نشان داده می شود آشکار است.
تئودور هرتصل
هنگامی که تئودو هرتصل، بنیانگذار صهیونیست سیاسی مدرن به عنوان خبرنگار در روزنامه «وین» کار می کرد ارتباط نزدیکی با «ضد یهود»های برجسته آن زمان داشت. ارنست پاول در زندگی نامه هرتصل به نام «پیچیدگی تبعید»، می گوید که کسانی که هزینه هفته نامه «لا لیبر پارول» را می پرداختند و آن را آماده چاپ می کردند، به طور منظم هرتصل را به خانه خود دعوت می کردند. (هفته نامه «لا لیبر پارول» برای دفاع از کاتولیک های فرانسه در مقابل ملحدان، جمهوری خواهان، فراماسون ها و یهودیان اختصاص یافته بود.)
تئودور هرتصل
ارتباط نزدیکی با «ضد یهود»های برجسته زمان خود داشت.
«لا فرانس ژویو» (اثر ادوارد درامونت)، به عنوان شاهکاری برجسته، او را تحت تاثیر قرار داد و کاملا شبیه «اوگن دورینگز» که ده سال بعد به یک موضوع بدنام یهودی تبدیل شد_ احساسات قوی و متناقضی را برانگیخت... در 12 ژوئن سال 1885، هنگامی که هرتصل بر روی «کشور یهودی» کار می کرد در دفتر خاطرات روزانه اش نوشته است «من بسیاری از استقلال فکری کنونی ام را مدیون «درامونت» هستم چرا که او یک هنرمند است.» این تمجید غیر معقول و گزاف به نظر می رسد، اما «درامونت» سال بعد مسئله را با یک بررسی درخشان در مورد کتاب هرتصل در «لا پارول لیبر» جبران کرد.
به ادامه مطلب مراجعه نمایید...
ادامه مطلب ...آنها سالها بر روی گلایدرها و وسایل نقلیه مشابه قبل از نخستین پروازشان کار میکردند. آنها همچنین بخاطر ابداع اولین روش منطقی برای هدایت هواپیما اشتهار دارند.
زندگینامه
ارویل در ۱۸۷۱ بدنیا آمد و ۴ سال از برادرش ویلبر بزرگتر بود.آنها فرزند سوم و ششم خانوادهای با هفت فرزند بودند.انها ابتدا به دوچرخه فروشی و دوچرخه سازی روی آوردند.پس از پس اینکه خبری در روزنامه مبتنی بر مرگ یک گلایدر سوار خواندند ترغیب گشتند تا اطلاعاتی در این زمینه کسب کنند.در ۱۸۹۹ (میلادی) گلایدر مدل و در تابستان ۱۹۰۱ (میلادی) اولین گلایدر واقعی آنها برای آزمایش آماده شد.آنها کیتی هاوک را برای این موضوع انتخاب کردند.اما پرواز آن چندان موفقیت آمیز نبود.گلایدر بعدی آنها قناری نام گرفت.سپس مطالعات بیشتر روی این موضوع انجام دادند و دریافتند که از مشکلات محاسباتی رنج میبرند.سر انجام آنها توانستند در ۱۷ دسامبر ۱۹۰۳ اولین هواپیمای خود را ۴ بار به پرواز در آورند.
بقایای مقبره 4500 ساله یک شاهزاده در مصر کشف شد.
به گزارش ایسنا به نقل از خبرگزاری فرانسه، در جریان کاوشهای باستانشناسانی در مصر و جمهوری چک در منطقه تاریخی «ابو سیر» در حومه شهر قاهره، بقایای مقبره 4500 ساله یک شاهزاده مصری کشف شد.
تاکنون باستانشناسان موفق به کشف درب سنگی ورودی مقبره و چهار ستون آن شدهاند که همگی از سنگ آهک ساخته شدهاند.
براساس بررسیهای اولیه محققان، مقبره کشف شده به یکی از شاهزادههای تمدن مصر باستان از سلسله پنجم فراعنه به نام «شرت نبتی» تعلق دارد.
پروژه کاوش در محل کشف مقبره 4500 ساله برای یافتن دیگر آثار تاریخی احتمالی همچنان ادامه دارد.