مرداویج بن زیار بن وردانشاه گیلی(همچنین: مرداویج جیلی)، بنیادگذار سلسله زیاری در سده چهارم هجری / دهم میلادی است. وی پایههای حکومتی را پی نهاد که فرمانروایانش میان سالهای ۳۱۶ تا ۴۳۵ هجری/ ۹۲۸ تا ۱۰۷۷ میلادی بر بخشهایی از سرزمینهای گرگان، قومس، طبرستان، دیلم، گیلان، قزوین، ری، اصفهان و خوزستان فرمان راندند. زیاریان به همراه دیگر شاخههای دیلمی در غرب و شرق ایران به یاری گروهی از سلسلههای محلی کوچک و بزرگ ایرانی، حدود دو سده بر ایران فرمانروایی کردند. دو سدهای که به سان پلی عصر چیرهگی اعراب را به حکومت ترکان پیوند میداد، در تاریخ ایران جنبشهای استقلالخواهی این حکومتهای محلی ارزشی ویژه دارد. او که اهل جلگه گیلان بود عقاید شدیداً ضد اسلامی ابراز میکرد؛ تا ریشههای عمیق خاندان خود در سنت ایرانی را نشان دهد. مردآویج در پی گشودن اصفهان دستور داد، تاج و تخت زرین پادشاهی برای وی ساخته شود و خواستار شد که تاج پادشاهی وی همانند تاج خسرو انوشیروان، شاهنشاه ایران ساسانی باشد. مردآویج همچنین فرمان داد تا تختگاه تیسفون یا همان ساختمان معروف به طاق کسری برای برگزاری جشن پادشاهی وی به شکل نخست خود بازسازی شود. کار دیگر مردآویج تلاش وی برای برپایی پرشکوه جشن سده بود. وی حدود یکقرن پس از سرکوبی جنبشهای ایرانیان نظیر جنبش سرخ جامگان و جنبش سپیدجامگان، فرماندهی تیرههای گیل و دیلم را بدست گرفت و با در هم شکستن قشون المقتدر، خلیفه عباسی، فرمانروایی دودمان ایرانی زیار را از طبرستان در شمال تا خوزستان در جنوب برپا ساخت.
سرانجام ظلم و ستم مردآویج بر مردم و خشونت وی موجب شد که اطرافیانش در قتل او همداستان شوند. وی در سال ۳۲۳ هق و در حمام کاخ خود به وسیله چند تن از غلامان ترکش کشته شد.
زندگینامه
از اوائل زندگی مرداویج اطلاعات روشنی در دست نیست.او در فومن به دنیا آمد. تبار وی از سوی پدر به فرمانروایان قبل از اسلام گیلان و از جانب مادر به اسپهبدان رویان میرسد، گویا وردانشاه جد مرداویج در میان گیلها از قدرت بسیاری برخوردار بودهاست. زیاریان یک خاندان سلطنتی گیلی بودند از ۹۳۲ تا ربع اخر قرن یازدهم بر گرگان و طبرستان حکومت میکردند.که همانند دیگر خاندانهای ایرانی، تبار خود را به شاهنشاهان پیش از اسلام میرساندند و بر این ادعا بودند که نوادهگان ارغش فرهادان، شاه گیلانند.
زیار پدر مرداویج دوران فرمانروایی او را درک کرده و سالها پس از کشته شدن مرداویج در محرم ۳۳۷ هجری / ژوئیه ۹۴۸ میلادی درگذشتهاست. آغاز شهرت مرداویج در سالهای نخست فرمانروایی نصربن احمد سامانی (۳۰۱-۳۳۰/۹۱۳-۹۴۲) بود. وی ابتدا در خدمت قراتکین، یکی از امیران احمدبن اسماعیل و نصربن احمد در خراسان به سر میبرد. سپس به خدمت اسفاربن شیرویه سردار گیل درآمد و بعدها سپهسالار وی شد. اسفار، نخست در خدمت ماکان بن کاکی بود و پس از او به حکومت ری رسید. بنابه رای ابواسحاق صابی پس از آنکه حسن بن قاسم داعی، هروسندان بن تیرداد، شاه گیلانیان را (که دایی مرداویج بود) به همراه شش تن دیگر از بزرگان گیل و دیلم به قتل رسانید، بزرگان دیلم بر داعی شوریدند و اسفاربن شیرویه را به ریاست خویش برگزیدند و به اطاعت فرمانروای خراسان درآمدند و از او برای غلبه بر حسنبن قاسم یاری خواستند. با کشته شدن سران دیلم کار داعی آشفته شد و از گرگان به طبرستان رفت، سپس به ماکان بن کاکی پیوست. اسفار پس از کسب قدرت همانند دیگر رهبران دیلمی از علویان روی گردانید و علیه حسن بن قاسم داعی و ماکان بن کاکی به نبرد پرداخت. سرانجام اسفار داعی را در دروازه آمل شکست دادو داعی در این نبرد به قتل رسید. با کشته شدن او، اسفار بر طبرستان و دیلم دست یافت و در سال ۳۱۵ هجری/۹۲۷ میلادی به یاری سپاهیان سامانی آهنگ گرگان کرد و بر آن نواحی چیره شد و مرداویج را به فرماندهی سپاه خویش برگزید، بدین سان کار مرداویج بالا گرفت.
اسفار، پس از چندی، مرداویج را به یاری مهدیبن خسرو فیروز که در نبردی از محمدبنمسافر شکست خورده بود، فرستاد. مرداویج در طارم، محمدبنمسافر را در محاصره گرفت و او را به اطاعت از اسفار فراخواند. محمد در حال محاصره به مرداویج پیام داد و او را از بیدادگریهای اسفار آگاه ساخت و ستمهای او را در شهر قزوین یاداور شد. بنابه رای مسعودی (۳۴۶/۹۵۷) اسفار نماز را مردود شمرد و مساجد را تخریب کرد و حتا به فرمان او مؤذنی را هنگام اذان از بالا به زیر انداختند. محمدبنمسافر همچنین از مرداویج درخواست کرد که به یاری سپاهیان او، لشکریان اسفار را از دم تیغ بگذراند و بر سرزمین او چیره شود. مرداویج پذیرفت، آنگاه به سران سپاه اسفار نامه نوشت و مقصود خود را بر آنان آشکار ساخت و به یاری محمدبنمسافر به جانب اسفار برتاخت.
سرانجام اسفار در حدود ۳۱۹ هجری/ ۹۳۱ میلادی به قتل رسیدو مرداویج بر سرزمینهای زیر فرمان وی یعنی ری، قزوین، ابهر، گرگان و طبرستان چیره شد. مرداویج پس از این پیروزی ماکان بن کاکی را شکست داد و سرزمینهای زیر سلطه او را نیز ضمیمه متصرفات خود کرد. اگرچه ماکان با کمک متحدانش دوبار کوشید تا طبرستان را بازستاند، اما موفق نشد و شکست خورد و به خراسان پناهنده شد. بنابر نظر نویسنده لبالتواریخ ماکان به دست قرمطیان کشته شد. در اتعاظ الحنفا آمدهاست که قرمطیان پس از کشته شدن اسفار به اوج قدرت و شکوفایی خود رسیدند، درحالی که بغدادی و خواجه نظامالملک مینویسند: هنگامی که که ابوحاتم رازی فرمانروای اسماعیلیان و قرمطیان شد، اسفاربنشیرویه و مرداویج زیر نفوذ او قرار گرفتند و مدتی بر آیین اسماعیلیان ماندند. کشاکش مردآویج با خلیفه
مرداویج خواهرزاده خود ابوالکرادیس را با
لشکر بسیار به فتح همدان گسیل داشت. حکومت همدان از طرف خلیفه به
ابوعبدالله محمدبن خلف واگذار شده بود و او عدهای از لشکریان خلیفه را در
اختیار داشت. در نبردی که میان این دو نیرو درگرفت مردم همدان به سبب
ناخرسندی از سپاه گیل و دیلم به یاری عامل خلیفه شتافتند، در نتیجه سپاه
مرداویج شکست خورد و خواهرزاده او همراه چهارهزار تن دیگر به قتل رسیدند.
پس از کشته شدن ابوالکرادیس بازمانده سپاه مرداویج بازگشتند. وی برای
انتقام از مردم ری با سپاهی عازم همدان شد و آنجا را به تصرف درآورد و
گروه بیشماری را به سبب کمک به نماینده خلیفه کشت. بنابه روایت مسعودی، در
نخستین روز نبرد در حدود چهل هزار مرد کشته شدند. کشتار سه روز به درازا
کشید و شهر نیز تاراج گشت. مرداویج پس از گشوده شدن شهر، خون مردم را مباح
کرد و به زنانشان دست یازید و هرکه را در شهر بود نابود کرد. تاجایی که
گفتهاند فرمان داد تا بند پاجامه هر یک از کشتههای دیلمی را بردارند و
سیهزار بند پاجامه گرد آمد. فریاد این بیداد به بغداد رسید و مقتدر، خلیفه
عباسی در سال ۳۱۹ هجری/۹۳۱ میلادی سپاهی به فرماندهی هارون بن غریب به جنگ
مرداویج فرستاد، ولی این سپاهیان در محلی میان قزوین و همدان شکست خوردند.
مرداویج
سر آن داشت تا بغداد را بگیرد. خلافت را براندازد و دولت عرب را از میان
ببرد و پادشاهی ایرانیان را دوباره برقرار سازد و خود را شاهنشاه بنامد.
خلیفه که از پیشروی وی تا خوزستان بیمناک بود، تصمیم گرفت با میدان دادن به
برادران بویه زمینه ضعف مرداویج را فراهم آورد غافل از اینکه روزی آل بویه
یکی از دشمنانش خواهند شد.
سرانجام مردآویج
درباره
انگیزه کشته شدن مرداویج آرای گوناگونی توسط مورخان معاصر او، از آن میان
مسعودی و صولی بیان شدهاست. کاملترین شرح ازآن نویسنده تجاربالامم است.
ابوعلی مسکویه میگوید: او ترکان را خوار میشمرد و به آنان اعتماد نداشت و
یاران دیلمی خویش را مینواخت و برعکس به غلامان ترک سخت میگرفت. ابوعلی
مسکویه شرح مارجرا را آنسان که از استادش ابوالفضلبن عمید شنیده بود نقل
میکند. در شمار لشکریان او گذشته از مزدوران، غلامان زرخرید ترک نیز یافت
میشدند. یک بار تنی چند از این غلامان که تا پاسی از شب سرگرم تیمار اسبان
بودند با همهمهای مرداویج را از خفتن بازداشتند. مرداویج بر انان خشمناک
شد و به فرمان وی انان را افسار زدند و همانند اسبان در طویله بستند. این
توهین سبب تحریک غلامان ترک شد، پس برای کشتن او همآواز شدند. هنگامی که
مرداویج وارد گرمابه شد، از نگهبان ویژه او خواستند تا سلاح او را به درون
نبرد (او بر این عادت بود که همیشه یک دشنه در دستمال به درون گرمابه
میبرد)، سپس خود به گرمابه رفته به مرداویج حملهور شده و او را به قتل
رسانیدند.
در الاوراق صولی انگیزه کشته شدن مرداویج به گونه دیگر
آمدهاست. مرداویج سپاهیان خود را به دو گروه کرده بود. گیلیان و دیلمیان
هممیهنان و ویژهگان او بودند که ری را به دست ایشان گشوده بود. دیگر
ترکان خراسان بودند. پس گروهی از ترکان را برکشید و درنتیجه دیلمیان از او
گلهمند شدند، او در پاسخ میگفت من ترکان را برای پشتیبانی از شما
آوردهام تا پیشاپیش شما بجنگند. شما ویژهگان من هستید. من از شما و برای
شما هستم. چون این سخنان به ترکان رسید، برای کشتن او همداستان شدند و او
را در گرمابه کشتند.
داستان خاکسپاری مرداویج را ابومخلد عبدالله بن
یحیی که از خدمتگزاران و دولتمردان مرداویج بود چنین یاد کردهاست:
هنگامی که تابوت مرداویج را به ری بردند من روزی پرجوشتر از آن روز ندیدم،
همه گیلیان و دیلمیان چهار فرسنگ راه را پای برهنه پیمودند. او میگفت
برادر مرداویج نیز با ایشان پیاده آمد. میگفت: من هیچ سپاه ندیده بودم که
پس از مرگ فرمانروا، بی هزینه درم و دینار مردان و سربازانش اینچنین به
او وفادار بمانند که ایشان بدین شکل به برادرش وُشمگیر پیوستند. کشته شدن
مرداویج به دست ترکان نمونه کوچکی از شورشهای محلی ترکان و پیشدرآمد
چیرهگی ایشان بر آذربایجان بود. آنان مرداویج را با الهام گرفتن از بغداد
به نام ملحد کشتند. بنابر نظر صولی میتوان نتیجه گرفت که کشتن مرداویج یک
مسأله اجتماعی بودهاست، مسعودی نیز تایید میکند که هنگامی که مرداویج
میخواست به بغداد رود و خلیفه را دستگیر کند به قتل رسید. ابوعلی مسکویه و
مسعودی هردو، خلیفه را در کشتن مرداویج سهیم میدانند. اینان و دو تن از
غلامان او بجکم و توزون را نام میبرند. این دو بودند که از کینه ترکان
نسبت به مرداویج بهره جستند و پس از کشته شدن مرداویج به عراق گریختند و در
شمار سپاهیان خلیفه درامدند و اندک زمانی به مقام امیرالامرایی رسیدند.
لغات پرکاربرد زبان ارشد
گروه زبان ارشد پس ار بررسی آزمون های ارشد سالهای گذشته بانکی از لغات پرکاربرد زبان ارشد را گردآورده است. پس از بررسی این لغات و تعداد تکرار آنها می توان گفت نزدیک به 50 درصد از لغات زبان عمومی ارشد هر ساله به طور مستمر تکرار می شوند و داوطلبان آزمون های ارشد تنها با مطالعه این مجموعه لغات که تعداد آنها از 1000 لغت بیشتر نیست قادر به پاسخگویی به درصد بسیار قابل قبولی از سوالات زبان عمومی ارشد خواهند بود. این لغات در قالب جزواتی پیشرفته به همراه مشاوره نحوه استفاده از جزوات و آمادگی برای آزمون به داوطلبان از سوی گروه زبان ارشد ارائه خواهد شد. برای کسب اطلاعات بیشتر و مشاهده نمونه جزوات و فعالیت های گروه زبان ارشد به سایت این گروه www.ENarshad.ir مراجعه فرمایید و یا با شماره 09393926423 تماس حاصل فرمایید.
لینک باکس شما دوست عزیز به وب عجایب باستانشناسی اضافه شد . موفق باشید
سلام دوست عزیز.من کد لینک باکس رو داخل وبم قرار دادم.