مطالب علمی و تاریخی

بروزترین سایت علمی و تاریخی

مطالب علمی و تاریخی

بروزترین سایت علمی و تاریخی

یزدگرد یکم

یزدگرد یکم یا یزدگرد بزه گر از ۳۹۹ تا ۴۲۰ میلادی، شاهنشاه ساسانی بود. وی بجای بهرام چهارم یا بهرام کرمانشاه، به سلطنت رسید. در مورد اینکه وی پسر شاهپور دوم یا شاهپور سوم بوده است، بین مؤرخان، توافق وجود ندارد.در نوشته‌های مؤرخان عیسوی و مؤلفان ایرانی، اختلاف بسیار راجع به احوال یزدگرد یکم، مشهود است. یکی از منابع سریانی او را یزدگرد نیکوکار و عیسوی رحیم و مقدس‌ترین پادشاهان، خوانده و از احسان او به فقرا و بینوایان تمجید کرده است. مؤرخان عرب و ایرانی که نوشته هایشان، مبتنی بر تواریخ عهد ساسانی، است و مأخوذ از عقاید روحانیون زرتشتی و اعیان و نجبا می باشد، او را بصفاتی از قبیل یزدگرد بزه گر (بزه کار) و فریبنده خوانده اند. سبب عمدهٔ ناخرسندی نجبا از یزدگرد، تسامحی بود که وی نسبت به مسیحی‌های ایران، نشان میداد.نعمان، فرمانروای محلی حیره، کاخ معروف خورنق را برای یزدگرد یکم ساخت.
یزدگرد
در زمان او امپراتور روم شرقی، در تحت حمایت یزدگرد در آمد. آرکادیوس، امپراتور بیزانس چون زمان مرگ را احساس کرد و ولیعهدش تئودوسیوس دوم در گهواره بود، برای اینکه پسرش بی مانع بر تخت نشیند و امپراتوری روم شرقی از جنگ‌های ایران در امان بماند، در وصیت نامه اش از یزدگرد خواهش کرد که امپراتوری را حمایت کند. یزدگرد همین که بر مفاد وصیت نامه اطلاع یافت، خواجهٔ دانایی که نامش آنتیوخوس بود را، به قسطنطنیه فرستاد تا تئودوس را تربیت کند. از این پس رابطه میان ایران و روم شرقی به بخش نویی رسید و دو کشور در حل مسائل درونی یکدیگر را یاری می‌رساندند.یزدگرد قبول کرد که بین دولت و اتباع عیسوی او طریقه و روشی معین برقرار باشد و فرمان داد، کلیساهایی را که خراب کرده بودند، مجدداً بنا کنند و کسانی که به جرم عیسوی بودن به زندان افتاده بودند، آزادی دهند و به روحانیون عیسوی نیز اجازه داده شد که به همه جای ایران سفر کنند...

ادامه مطلب ...

قاجاریان

قاجار، قاجاریه یا قاجاریان دودمانی ترک نژاد بودند که از حدود سال ۱۱۷۰ تا ۱۳۰۴ بر ایران فرمان راندند. ایل قاجار یکی از طایفه‌های ترکمان بود که بر اثر یورش مغول از آسیای میانه به ایران آمدند. آنان ابتدا در پیرامون ارمنستان ساکن شدند که شاه عباس بزرگ یک دسته از آنان را در استرآباد (گرگان امروزی) ساکن کرد و حکومت قاجاریه نیز از قاجارهای استرآباد تشکیل یافته است. بنیانگذار این سلسله آغامحمد خان است که رسماً در سال ۱۱۷۴ در تهران تاجگذاری کرد و آخرین پادشاه قاجار، احمد شاه است که در سال ۱۳۰۴ برکنار شد و رضاشاه پهلوی، جای او را گرفت.خاندان قاجار از خاندان‏های بزرگ ایران است. اعضای این خاندان، از نوادگان پسری شاهزادگان قاجار هستند. پس از اجباری شدن نام خانوادگی و شناسنامه در دورهٔ رضا شاه، هر کدام از شاخه‏های این خانواده نامی انتخاب کردند که اغلب برگرفته از نام یا لقب شاهزاده‏ای بود که نسب به او می‏رساندند. اکنون بسیاری از نوادگان قاجار در ایران، آذربایجان، اروپا و آمریکا زندگی می‏کنند.

قاجاریه

قاجارها قبیله‌ای از ترکمان‌ها بودند که بر اثر یورش مغول از آسیای میانه به آسیای صغیر و سپس به منطقه فعلی موسوم به ایران آمدند. قبیله قاجار یکی از قبایل قزلباش بود که ارتش صفوی محسوب می‌شد.ایشان تبار خود را به کسی به نام قاجار نویان می‌رساندند که از سرداران چنگیز بود. نام این قبیله ریشه در عبارت آقاجر به معنای جنگجوی جنگل[نیازمند منبع] دارد. قاجار از ریشه کلمه قاچار است که در ترکی به معنای چابک است. پس از حمله مغول به ایران و میان‌رودان، قاجارها نیز به همراه چند طایفه ترکمان و تاتار دیگر به شام و آناتولی کوچیدند...

ادامه مطلب ...

خوارزمشاهیان

نوشتکین نیای بزرگ خوارزمشاهیان، غلامی بود از اهالی غرجستان که توسط سپهسالار کل سپاه خراسان در زمان سلجوقیان خریداری شد. این غلام رفته رفته در دوران فرمانروایی سلجوقیان به سبب استعداد سرشار و کفایتی که از خود نشان داد به زودی مدارج ترقی را طی کرد و به مقامات عالی رسید تا این که سرانجام به امارت خوارزم برگزیده شد. نوشتکین صاحب ۹ پسر بود که بزرگ‌ترین آنها، قطب الدین محمد نام داشت. پس از نوشتکین، فرزندش محمد از جانب برکیارق به ولایت خوارزم رسید «۴۹۱ ق / ۱۰۹۸ م» و سلطان سنجر نیز بعدها او را در آن سمت ابقاء کرد. بدین ترتیب دولت جدیدی بنیانگذاری شد که بیش از هر چیز برآورده و دست پرورده سلجوقیان بود. قطب الدین محمد به مدت سی سال تحت قیومیت و اطاعت سلجوقیان امارت کرد. پسرش اتسز هم که بعد از او در ۵۲۲ ق / ۱۱۲۸ م به فرمان سنجر امارت خوارزم یافت، از نزدیکان درگاه سلطان سلجوقی بود. هر چند بعدها کدورتی بین وی و سلطان سنجر پدید آمد که به درگیریهای متعددی هم منجر شد، اما تا زمان حیات سلطان سنجر، اتسز نتوانست به توسعه قلمرو خوارزمشاهیان کمک چندانی بکند. چون اتسز پیش از سنجر وفات یافت، پسرش ایل ارسلان «۵۵۱ ق / ۱۱۵۶ م» امیر خوارزم شد. اما در زمان او که سلطان سنجر نیز وفات یافته بود، نزاع داخلی سلجوقیان، امکانی را فراهم آورد تا ایل ارسلان به قسمتی از خراسان «۵۵۸ ق / ۱۱۶۳ م» و ماوراءالنهر «۵۵۳ ق / ۱۱۵۸ م» که هر دو در آن ایام دچار فترت بودند، دست یابد و به این ترتیب نزدیک به پانزده سال به عنوان خوارزمشاه حکومت کند. 

 

بعد از ایل ارسلان، منازعاتی که بین پسرانش سلطانشاه و علاءالدین تکش برای دستیابی به فرمانروایی ولایات بروز کرد، بارها موجب رویارویی نیروهای این دو برادر شد، تا این که عاقبت با استیلای تکش این درگیریها به پایان رسید.
در زمان تکش تمامی خراسان، ری و عراق عجم، یعنی آخرین میراث سلجوقی به دست خوارزمشاهیان افتاد. غلبه تکش بر تمام میراث سلجوقی، نارضایتی خلیفه بغداد را به دنبال خود داشت که اثر این ناخرسندی و عواقب آن، بعدها دامنگیر محمد بن تکش شد. با درگذشت علاءالدین تکش «رمضان ۵۹۶ ق / ژوئن ۱۲۰۰ م»، پسرش محمد خود را علاءالدین محمد خواند و به این ترتیب سلطان محمد خوارزمشاه شد...

ادامه مطلب ...

سلجوقیان

سَلجوقیان یا سَلاجقه، یا آل سلجوق، نام دودمانی است که در قرن‌های پنجم و ششم هجری قمری (یازدهم و دوازدهم میلادی) بر بخش‌های بزرگی از آسیای غربی، شامل ایران کنونی، فرمانروایی داشتند.

سلجوقیان در اصل غزهای ترکمان بودند که در دوران سامانی در اطراف دریاچه خوارزم (آرال)، سیردریا و آمودریا می‌زیستند.

سلجوقیان که به اسلام رو آورده بودند، بعد از ریاست سلجوق بن دقاق، نام سلاجقه را به خود گرفتند و به سامانیان در مبارزه با دشمنانشان بسیار کمک کردند. پسر سلجوق بنام میکاییل که بعد از مرگ او ریاست این طایفه را بعهده داشت، چندین حکم جهاد برای مبارزه با (به قول مورخین) کفار صادر کرد.
میکاییل سه پسر داشت به نامهای یبغو، چغری و طغرل. این قبیله که یک‌بار در زمان سلجوق بن دُقاق به دره سیحون کوچ کرده بودند، بار دگر بعد از مرگ سلجوق به سرکردگی سه پسر زاده‌اش به نزدیکی پایتخت سامانیان کوچ کردند. اما سامانیان از نزدیکی این طایفه به پایتخت احساس خطر کردند؛ بنابراین سلاجقه بار دگر از روی اجبار بار سفر بسته و به بغرا خان افراسیابی پناه بردند. این حاکم از سر احتیاط، طغرل پسر بزرگ را زندانی کرد. ولی طغرل به کمک برادر خود چغری از زندان رهایی پیدا کرد و با طایفه خود به اطراف بخارا کوچ کردند.
در سال ۴۱۶ هجری ترکان سلجوقی به ریاست اسرائیل بن سلجوق برادر میکاییل دست به شورش زدند. اما سلطان محمود او را گرفت و در هند زندانی کرد. از طرف دیگر گروهی از یارانش دست به شورش زدند.....

ادامه مطلب ...

نادر شاه

نادرقلی ملقب به تهماسب‌قلی خان و نادر شاه از ایل افشار خراسان  بود که به پادشاهی ایران  رسید و بنیانگذار دودمان افشاریه شد. او دوازده سال (از ۱۱۱۴ تا ۱۱۲۶) بر ایران حکومت کرد. پایتخت وی شهر مشهد بود. او از مشهورترین پادشاهان ایران  پس از اسلام است که سرکوب افغانها و بیرون راندن عثمانی و روسیه  از ایران و تجدید استقلال این کشور و نیز فتح هندوستان و ترکستان  و جنگهای پیرزومندانه او، اسباب شهرتش گشته است. به او در اروپا لقب «آخرین جهانگشای شرق» و «ناپلئون ایران» داده‌اند.

نادرقلی در حدود سال ۱۰۶۷ خورشیدی در ایل افشار در درگز در شمال خراسان  به دنیا آمد. این ایل به دو شعبه بزرگ تقسیم می‌شد: یکی قاسملو و دیگری ارخلو یا قرخلو؛ نادر شاه افشار از شعبه اخیر بود. طایفه  قرخلو  را شاه اسماعیل از آذربایجان  به خراسان کوچاند و در شمال آن سرزمین، در نواحی ابیورد و دره گز و باخرز تا حدود مرو مسکن داد؛ تا در برابر ازبکان و ترکمانان مهاجم سدی باشند. تعداد بسیاری از این ایلها در زمان شاه عباس اول در ایل شاهسون  ادغام گشتند.
نام اصلی او «نادرقلی» بود و روایت غیرمستندی هست که هنگامی که نادر هنوز به ۱۸ سالگی نرسیده بود که همراه با مادرش در یکی از یورشهای ازبک‌های خوارزم به‌اسارت آنها درآمد. بعد از مدت کوتاهی از اسارت گریخته و به خراسان برگشت و در خدمت حکمران ابیورد باباعلی بیگ بود. او گروه کوچکی را به دور خود جمع کرده بعد از کنترل چند ناحیه خراسان خود را «نادرقلی بیگ» نامید.
در این هنگام افغان‌ها به رهبری محمود افغان اصفهان را تصرف کرده بودند و شاه سلطان حسین صفوی را به قتل رساندند. با سقوط اصفهان و قتل شاه سلطان حسین، پسر او به نام شاه تهماسب دوم صفوی که از اصفهان به قزوین گریخته بود خود را پادشاه ایران خواند(۱۱۳۵ ه‍.ق) ولی حکام نواحی گوناگون کشور حاضر به اطاعت از او نشدند.

ادامه مطلب ...

کوروش کبیر و نوروز

                          

موسس ایران واحد به نوروز جنبه رسمی داد و در سال 534 پیش از میلاد (2 هزار و 540 سال پیش ) دستور العملی برای آن تدوین کرد که شامل ترفیع نظامیان ، ابلاغ انتصابات تازه،سان دیدن از سربازان ،عفو مجرمین پشیمان ،ایجاد فضای سبز و پاکسازی محیط زیست (از منازل شخصی گرفته تا اماکن عمومی ) بود. در دوران هخامنشیان یازده روز از اول فروردین (فرورتیشن) ویژه انجام مراسم نوروز بود. شاه در نخستین روز سال نو بزرگان ، مقامات دولتی و فرماندهان ارشد نظامی ، دانشمندان و نمایندگان سرزمین های دیگر را می پذیرفت و ضمن سپاسگزاری از عنایات اهورامزدا گزارش های سال کهنه و برنامه های دولت برای سال نو و نظر خویش را بیان می کرد تا نصب العین قرار گیرد. این رسم بعدا هم ادامه یافت و ضمن آن شاه وقت پیشکش ها را دریافت می کرد که نمونه آن در کنده کاری های تخت جمشید دیده می شود. آنگاه مراسم سان و رژه برگزار می شد و افسرانی که قهرمان دفاع از وطن شده بودند نشان و پاداش می گرفتند و مقامات تازه و قضات نو معرفی می شدند. در جریان آیین های نوروزی ،مردم نخست به دیدن سالخوردگان خانواده ،بیماران و از کار افتادگان می رفتند و ادای احترام می کردند و سپس عید دیدنی های مرسوم آغاز می شد. 
سنگنبشته داریوش 
داریوش بزرگ که در گسترش آیین های نوروزی در میان متصرفات غیر آرین امپراتوری ایران سعی بلیغ داشت در مراسم نوروز 515 پیش از میلاد (هفت سال پیش از آغاز فرمانروایی اش ) دستور داد که سنگنبشته بیستون (حاوی آرزوها، اندرزها ، و شرح قلمرو ایران )تهیه شود تا یک یاد آوری همیشگی برای ایرانیان باشد که مورخان غرب با توجه به این سنگ نبشته گفته اند که ایران تنها کشور جهان است که سند مالکیت دارد. بزرگترین آرزوی داریوش که در این کتیبه آمده ، این است که خداوند ایران را از آفت دروغ و خشکسالی مصون سازد.

ادامه مطلب ...