بوراندخت یا پوراندخت یا پوران (بوران به معنی سرخ و گلگون)، شاهنشاه زن ایرانی و سی امین شاهنشاه ساسانی در سال ۶۳۰ میلادی، دختر پرویز که پس از قتل شهربراز و جوانشیر بر تخت سلطنت نشست.
بوراندخت در تاریخ بلعمی
چون پوراندخت بپادشاهی بنشست عدل و داد کرد و جور و ستم برگرفت و آن مرد که شهربراز را کشته بود بخواند و بنواخت و او از خراسان بود. نام او سفروح (پوس فرخ). پوراندخت او را وزیری بداد و نامهای نوشت به همهٔ سپاهها تا همه بحضرت او گردآمدند و آن نامه بر ایشان بخواند و از آن نسخه نامه به هر شهری نوشتند و اندر آن نامه چنین نوشته بود که این پادشاهی نه بمردی توان داشتن، بلکه بعنایت حق سبحانه و تعالی و به عدل و سیاست پادشاه نگاه توان داشتن و بسپاه دشمن نتوان شکستن مگر بعطا دادن، بسپاه و سپاه نگاه نتوان داشت مگر بداد و عدل و انصاف و چون پادشاه دادگر بود، ملک بتواند، نگاه داشتن اگر مرد بود و اگر زن و من چنان امید دارم که شما عدل و عطا از من ببینید چنانکه از هیچکس ندیده باشید.
بفرمود که هر چه در ولایت، بر مردم از روزگار خسرو پرویز بقایای خراج بمانده بود، همه بیفکندند و آن دفترها بشستند و داد و عدل بگسترانید چنانکه بهیچ روزگار ندیده بودند و آن چوب چلیپا صلیب راستین که از روم آورده بودند و خسرو پرویز باز نداده بود، آن را به ملک (پادشاه) روم بازداد تا او را به پوراندخت میل افتاد و رها نکرد (اجازه نداد) که کسی در پادشاهی او بعجم رود (حمله کند) و به روزگار او پیغمبر صلی الله علیه و سلم از دنیا مفارقت کرد و ابوبکر بخلافت بنشست و پوران دخت یکسال و چهار ماه پادشاه بود و آن سقروخ (پوس فرخ) خراسانی وزیر او بود
چون پوراندخت بمرد، مردی از خویشان پرویز نام او جشنسده از پس پوراندخت، بملک بنشست و یکماه ببود و پس بمرد و پادشاهی به آزرمیدخت رسید.
آرتور کریستن سن (ایرانشناس نامدار دانمارکی)، پس از یاد کردن پادشاهی بوران دخت گوید، گویا در اینجاست که باید عهد سلطنت کوتاه شخصی را ذکر کنیم که بنام پیروز دوم نصب شد. بعد از او آزرمیدخت و طبری پس از آزرمیدخت به روایتی نام فیروز بن مهران جشنس را یاد میکند و گوید وی را جشنسده نیز گویند....
بوراندخت در تاریخ طبری
روزی که به پادشاهی رسید گفت «نیت خیر دارم و به عدالت فرمان می دهم.» و مقام شهربراز را به فسفروخ داد و وزارت بدو سپرد و با رعیت روش نکو داشت و عدالت کرد و بگفت تا سکهٔ نو زنند و پلها را آباد کنند و باقیماندهٔ خراج را بخشید و نامهها نوشت و نیکخواهی خویش را با عامهٔ ناس در میان نهاد و از حال کشتگان خاندان خود سخن آورد و گفت امید دارد، خداوند به روزگار وی چندان رفاه بیارد و کارها چنان استوار باشد تا بدانند که کشور گیری و لشکر کشی و پیروزمندی و فتنه نشانی به صولت و شجاعت و تدبیر مردان نیست بلکه این همه از خداست و بفرمود تا اطاعت آرند و نیکخواهی کنند. پوران چوب صلیب را به شاه روم داد و آنرا همراه جاثلیقی بنام ایشو عهب، پس فرستاد. مدت پادشاهی وی یکسال و چهار ماه بود.